224616

ضرورت بررسی حادثه «فولاد ناب آرش» در دستگاه قضایی و نه ادارات کار/ حادثه کار یا قتل شبه عمد؟

دنیای معدن: روز سه شنبه چهارم آبان ماه بود که جایی در حوالی شهرستان ابهر یک اتفاقی افتاد و از دل آن خبر تلخی بیرون آمد؛ براثر مسمومیت گازی ۷ نفر دیگر به آمار سال ۱۴۰۰ قربانیان حوادث کار اضافه شدند. هرچند از این ماجرا به عنوان حادثه کار یاد شده است، اما در روایت‌های منسوب به آن شبهاتی هست که ظن قتل شبه عمد را مطرح می‌کند.

دنیای معدن - پانید فاضلیان: از اتفاقی که سه هفته در «فولاد ناب آرش» افتاد، چیزی یادتان هست؟ کسی خبر جدیدی دارد؟ همان کارخانه‌ای که سه هفته پیش کاراگرنش جانشان را مفتِ مفت از دست دادند؛ سشنبه چهارم آبان ماه بود که جایی در حوالی شهرستان ابهر یک حادثه کار اتفاق افتاد و از دل آن خبر تلخی بیرون آمد؛ براثر مسمومیت گازی ۷ نفر دیگر به آمار سال ۱۴۰۰ قربانیان حوادث کار اضافه شدند.

مجتمع فولاد ناب آرش که از سال ۹۲ به این سو با سرمایه گذاری مشترک ایران و ترکیه راه اندازی شده است و از آن به عنوان یکی از بزرگترین پروژه‌های صنعتی کشور یاد می‌شود؛ این کارخانه حالا بیست و یک روزی می‌شود که به محل مرگ سه کارگر و مصدومیت چهار نفر دیگر تبدیل شد.

تقریبا در تمام اخبار کوتاهی که فردای این حادثه منتشر شد، این ماجرا تلخ چنین روایت شده است: عصر روز سشنبه، چهارم آبان ماه، یکی از کارگران فولاد ناب آرش برای نظافت وارد مخزن گاز نیتروژن می‌شود و دچار مسمومیت می‌شود؛ به فاصله کوتاهی دو کارگر دیگر که برای نجات همکار خود وارد مخزن شده بودند به همان سرنوشت دچار می‌شوند؛ مسمومیت این سه نفر عاقبت به مرگشان براثر خفگی منجر می‌شود، اما فهرست قربانیان این حادثه در نهایت با افزوده شدن چهار کارگر دیگر بسته می‌شود که به قصد نجات همکارانشان وارد همان مخزن مرگ آور شده اند، اما در نهایت مسموم و نیمه جان راهی بیمارستان می‌شوند.

روایت‌های منتشر شده پیرامون این حادثه سویه‌های عجیب و تامل برانگیز دیگری هم دارد که از همان ابتدا مورد توجه قرار گرفت؛ از جمله اینکه کارگران حادثه دیده به تازگی استخدام شده و آموزش چندانی ندیده بودند و در زمان ورود به مخزن گاز نیتروژن وسیله ایمنی لازم مثل ماسک تنفسی همراه نداشتند؛ از آن مهمتر اینکه دلیل حادثه نه نظافت مخزن که تبعیت از دستور سرپرستی بوده است که ماموریت بیرون آوردن بیل افتاده داخل مخزن را به قربانیان محول کرده بود و در ادامه تنها بعد از مشاهده تلفات حادثه بود که نفرات بعدی با تجهیزات لازم وارد عمل شدند.

هرچه زمان بیشتری از این حادثه می‌گذرد؛ از کنار هم گذاشته شدن روایت ها، یک موضوع بیشتر و بیشتر جلب توجه می‌کند و آن اینکه جان باختگان و جان بدربردگان این حادثه در اصل نه قربانی رعایت نشدن اصول ایمنی و حفاظت فنی کارگاه که قربانی اراده مقتدرانه بالا دستی هستند که به خود جرئت می‌دهد تا اینطور دگم و بی ملاحظه در مورد حیات و ممات آن‌ها تصمیم گیری کند.

برفرض صحت این ماجرا، چون بعید نیست که وجود چنین اقتدار قلدرمابآنه‌ای تنها در محدوده حصار‌های مجتمع فولا ناب آرش باشد؛ برآن شدم از زاویه دیگری به پیگیری حقوقی این حادثه بپردازم تا بلکه از این طریق نقطه پایانی بر اراده بی مهابای خاصِ محیط کار گذاشته شود؛ آنچه مرا بیشتر به دنبال کردن این رویکرد در خصوص حادثه فولاد ناب آرش مجاب کرد؛ تکیه و تاکید کنشگران صنفی کارگری بر نادیده گرفته شدن اصول H.S.E در این حادثه بود؛ به بیان دیگر در نقل قول‌های منتسب به چهره‌های شاخته شده و به نسبت مشهور مسائل روابط کار از این حادثه صرفا به این نکته بسنده شده که اگر کارگران آموزش دیده و مجهز بودند؛ دست کم می‌شد از مرگ سه کارگر جلوگیری کرد؛ حال آنکه مطابق روایت‌ها در این حادثه یک اراده بالادستی آمرانه وجود دارد که در بروز این حادثه به اندازه نادیده گرفته شدن اصول ایمنی و حفاظت فنی موثر است و جا دارد که از جهات مختلف تا روشن شدن حقیقت پیگیری شود؛ واقعیتی که اگر کشف و علنی شود می‌تواند هم عدالت را در حق کارگران قربانی و بازماندگانشان جاری کندو هم از تکرار چنین رویه‌ای چه در فولاد ناب آرش و چه سایر محیط‌های مشابه جلوگیری کند.

شباهت حادثه فولاد ناب آرش به قتل شبه عمد

برخلاف تحلیل و تفسیر‌های رایجی که حول قوانین کار و تامین اجتماعی تاکنون از ماجرای مرگ و مسمومیت کارگران فولاد ناب آرش صورت گرفته است؛ آرش فراز، حقوقدان و وکیل دادگستری نظر دیگری دارد که می‌تواند در نوع خود جالب توجه باشد؛ فراز به رغم آشنایی قدیمی که با مناسبات روابط کار دارد در رابطه با آنچه که در روز چهارم آبان ماه در فولاد ناب آرش اتفاق افتاد به اقتصاد ۲۴ می‌گوید: از روی روایت‌های منتسب به این حادثه این شبه ایجاد شده که آنچه بر سرکارگران فولاد ناب آرش افتاده به وضعیت قتل شبه عمد شباهت دارد؛ در اصل جا دارد تا این پرونده خارج از چهارچوب‌های قوانین کار و تامین اجتماعی در دستگاه قضایی هم بررسی و رسیدگی شود؛ درست است که این اتفاق یک حادثه کار تلقی می‌شود و مسئولیت رسیدگی به آن با ادارات کار و تامین اجتماعی است، اما وجه تمایز این ماجرا تعدد کارگران آسیب دیده است؛ چه آن‌ها که جان باختند و چه آن‌ها که مصدوم شدند؛ هر هفت نفر در یک برهه زمانی کوتاه و معین آسیب دیده اند.

وی ادامه می‌دهد: برای همین جا دارد تا از نظر قضایی تحقیقات لازم صورت بگیرد و مشخص شود که چرا باید در زمان کوتاه هفت نفر پشت سر هم قربانی چنین حادثه‌ای بشوند؟ آیا از همان مورد اول اراده و دستوری بالادستی وجود داشته که اینطور کارگران را تجهیز نشده به کام مرگ روانه کند؟ یا اینکه حادثه دلیل دیگری داشته است؛ بدیهی است که اگر طبق روایات منتشر شده پای یک دستور درمیان باشد، مقام صادر کننده آن باید جوابگوی قانون و عدالت باشد.

به باور فراز تفاوتی که در رسیدگی به این حادثه در محاکم ادارات کار و دادگاه‌های کیفری وجود دارد در این است که در حالت نخست در نهایت برای بازماندگان غرامت بیمه‌ای و مستمری تعیین می‌شود و بعد از آن هیچ کس نمی‌تواند از مسببین احتمالی این حادثه بازخواست قانونی نماید و تازه احتمال تکرار چنین حادثه‌ای همچنان وجود دارد؛ اما در وضعیتی که بررسی این ماجرا در قالب پرونده قتل شبه عمد به دادگاه ذی طلاح سپرده شود این احتمال وجود دارد که علاوه بر جبران خسارت مادی و معنوی از طریق غرامت دیه و مستمری بیمه، در صورت تشخیص قصور، مقصرین احتمالی را هم تحت پیگیرد کیفری قرارداد؛ فایده این اقدام در این است که حکم محکومیت صادره جنبه بازدارندگی دارد و هم مقصرین و هم سایر اشخاص حقیقی و حقوقی که در موقعیت مشابه قرار دارند از این پس دقت بیشتری را برای جلوگیری از چنین حوادثی خواهند کرد.

 

شبهاتی که باید در بررسی حادثه فولاد ناب آرش به آن‌ها پاسخ داده شود

علاوه بر این، در میان کنشگران شناخته شده صنفی کارگری نیز چهره‌هایی وجود دارند که بررسی تک بعدی حادثه فولاد ناب آراش را نادرست می‌دانند و قائل به این دیدگاه هستند که باید از منظر قضایی و کیفری نیز، یکبار این پرونده این حادثه بازخوانی علنی شود؛ از جمله این اشخاص علی خدایی، عضو هیات مدیره کانون عالی شورا‌های اسلامی کار کشور و عضو کارگری شورای عالی کار است که در سال‌های اخیر در ارتباط با مسائل کارگری مهمی، چون تعیین سالانه مزد و اصلاح قانون کار شناخته شده است؛ خدایی به صورت مشخص در ارتباط با حادثه چهارم آبان ماه فولاد ناب آرش می‌گوید: کم لطفی است که پیگیری قانونی بلایی که بر سر این هفت کارگر آمد را تنها به ادارات کار و تامین اجتماعی محول کنیم؛ این انتظار می‌رود که معاونت جدید روابط کار وزارت کار و قضات قوه قضاییه در هماهنگی با یکدیگر این حادثه را بازخوانی کنند تا معلوم شود آیا اراده بالادستی در بروز این اتفاق مرگ آور نقش داشته است یا نه؟

خدایی ادامه می‌دهد: آمار حوادث کار در ایران به خودی خود عدد بالایی است و بار‌ها جسته و گریخته شنیده ایم که فلان کارگر قربانی از ترس بیکار شدن به حرف کارفرما یا سرپرست یا هر مقام بالادستی خود عمل کرده و دچار حادثه شده است؛ این موضوع در کنار روایت‌های مربوط به حادثه فولاد ناب آرش بیش از هر زمان دیگری تقویت شده است؛ اینکه کارگر از ترس نداشتن یک لقمه نان از جانش مایه بگذارد و خطر مرگ و یا یک عمر زمین گیری را قبول کند و به دستور مقام ارشدتر خود عمل کند؛ واقعیت این است که حتی در مناسبات نظامی هم مقامات مافوق و ارشد در برابر حفظ جان نفرات خود مسئولند و با کوچکترین اشتباه پایشان به محاکم گشوده می‌شود؛ اما در روابط کار بنابر دلایلی از جمله پراکننده و محصور بودن رواباط کار و نیز شرایط وخیم اقتصادی وضعیت تا حدودی متفاوت است.

عضو هیات مدیره کانون عالی شورا‌های اسلامی کار بایادآوری اینکه شرایط نامساعد اقتصادی و نابرابری عرضه و تقاضا در بازار کار باعث شده تا چارچوب مقررات روابط کارگر و کارفرما از مقاوله نامه‌های بنیادین و اصول قانون اساسی به تراضی و توافق طرفین تقلیل یابد؛ می‌افزاید: در حالت است که اگر به کارگر یا کارگرانی دستوری داده شود، راهی غیر از تبعیت از آن نیست؛ نادیده گرفته شدن اصول HSE دیگر به دلیل شایع همه حوادث کار تبدیل شده است و صد البته که این اتفاق از منظر قوانین کار و تامین اجتماعی تا تادیه کامل حقوق نادیده گرفته شده جای پیگیری دارد، اما آنچه که کمتر راجع آن صحبت می‌شود این است که چه اراده‌ای مانع اجرای مقررات حفاظت فنی شده است؟ آیا صرفا مشکلات مالی و نقص فنی مسبب است یا اینکه در اغلب حوادث یک شخص حقیقی یا حقوقی در سایه وجود داردکه اینطور راجع به جان کارگران دستور صادر می‌کند؟ اگر چنین اراده‌ای وجود دارد خب باید شناسایی و برخورد به آن به دستگاه قضایی محول شود تا بلکه از این طریق درس عبرتی گرفته شد و جلوی تکرار چنین حوادثی گرفته شود.

خدایی ادامه می‌دهد: واقعیت این است که در حوادث کار گاهی مرز میان اتفاق سهوی با خطای محض و حتی قبل شبه عمد بسیار باریک می‌شود؛ در خصوص ماجرای فولاد ناب البرز روایت‌هایی هست که دارد به این شبهات دامن میزند؛ سه نفر کشته و چهار نفر مصدوم آنهم در یک زمان و در یک مکان عدد کمی برای تلفات محیط کار نیست؛ این سوال مهمی است که نفر اول با چه شرایطی داخل مخزن شده بود که جان باخت؟ سوال مهم بعدی این است که نفرات بعدی چه شرایطی داشتند؟ آیا تجهیزات نداشتند یا بلد نبودند که از آن استفاده کنند؟ یا اینکه این ماموریت مرگ آور از طرف شخصی به آن‌ها محول شده که درکی از تناسب میان جان سه انسان با نظافت مخزن یا خارج بیل نداشته است؟ این پرسشی است که اگر پاسخ آن به دستگاه قضایی محول شود می‌توان از تکرار چنین حوادث مشابهی چه در فولاد ناب آرش یا هر کارگاه دیگری کاست؛ هرچه باشد نتیجه این پیگیری علاوه بر جبران خسارت قربانیان و بازماندگان شناسایی و مجازات متخلفین احتمالی است و همین قضیه می‌تواند جنبه بازدارندگی داشته باشد.

پرسشی که بی پاسخ ماند

در شرایطی به چهلم سه کارگر کشته شده فولاد ناب آرش نزدیک می‌شویم که خیلی وقت است خبر جدیدی در رابطه با این حادثه از سوی رسانه‌ها منتشر نشده است؛ حتی در سایت اینترنتی مجتمع فولاد ناب آرش نمی‌توان مطلبی را در رابطه با این حادثه و اتفاقات پس از آن یافت؛ از یکسو شاید در دوره به نسبت بی ثباتی که هر روز کمبود یا گرانی یک کالا و خدمات سوژه اخبار و گزارش می‌شود پیگیری حادثه‌ای که چند هفته قبل اتفاق افتاده چندان توجیه پذیر نباشد؛ هرچه باشد وقتی عموم مردم دغدغه مشترکشان گرانی برنج و روغن و نایابی سیب زمینی و ماست باشد دیگر ذهنشان یاری نمی‌کند تا ماجرای تلخی را که سه هفته پیش برای هفت کارگر اتفاق افتاد را به خاطر داشته باشند و با آن همنوایی کنند.

با این حال من همچنان پیگیری این حادثه را یک وظیفه میکنم، حتی اگر در شرایط درهم ریخته کنونی اولیت پیدا کردن محل عرضه مایحتاج عمومی بر پیگیری چنین حادثه‌ای اولویت داشته باشد بازهم از اهمیت این پرسش چیزی کاسته نخواهد شد: چرا باید هفت نفر در یک زمان و یک مکان اینطور قربانی شوند؟ مسئولیت تصمیم گیری در این رابطه با چه شخصی بوده و حالا در برابر قربانیان، قانون و مردم چه پاسخی برای گفتن دارد؟

 

 

دیدگاهتان را بنویسید