267079

معناسازی سازمانی/چگونه سازمان‌های بزرگ در مواجهه با پیچیدگی معنا می‌سازند

دنیای معدن: در دنیای امروز، سازمان‌های بزرگ صنعتی و چندملیتی با محیطی روبه‌رو هستند که به‌سرعت تغییر می‌کند، داده‌ها و اطلاعات بی‌وقفه تولید می‌شوند و فشارهای رقابتی و تکنولوژیک سازمان‌ها را در معرض تصمیم‌گیری‌های پیچیده قرار می‌دهد. در چنین شرایطی، فرایند معناسازی سازمانی (Sensemaking) نقش حیاتی پیدا می‌کند؛ یعنی توانایی سازمان برای درک، تفسیر و دادن معنا به اطلاعات و رویدادهای محیطی و داخلی خود، به‌گونه‌ای که تصمیم‌گیری‌های مؤثر و هماهنگ ممکن شود. این فرایند نه‌تنها به رهبری کمک می‌کند تا مسیر سازمان را تعیین کند، بلکه به کارکنان نیز امکان می‌دهد درک مشترک و هم‌راستا با اهداف سازمان داشته باشند.

 

چرا معناسازی سازمانی اهمیت دارد؟

معناسازی سازمانی فراتر از تحلیل داده‌ها است. سازمان‌ها نه‌فقط با اطلاعات، بلکه با ابهام، تغییرات غیرمنتظره و تناقض‌ها مواجهند. به‌طور مثال، شرکت‌های فولادی بزرگ اروپا مانند Thyssenkrupp و ArcelorMittal، در زمان ادغام خطوط تولید یا ورود به بازارهای جدید، با داده‌های متناقضی درباره تقاضای بازار، منابع انرژی و منابع انسانی مواجه می‌شوند. اینجا فرایند معناسازی سازمانی به رهبران کمک می‌کند تا این داده‌ها را به چارچوب‌های قابل‌فهم تبدیل کرده و اقدامات راهبردی و عملی مناسب طراحی کنند.

فرایندهای کلیدی در معناسازی سازمانی

مطالعات نشان می‌دهد که معناسازی سازمانی شامل چندین مرحله است:

تشخیص و جمع‌آوری داده‌ها: سازمان باید داده‌ها و رویدادهای محیطی را شناسایی و جمع‌آوری کند. در فولادسازی، این می‌تواند شامل گزارش‌های تولید، اطلاعات بازار، بازخورد مشتریان و شاخص‌های ایمنی باشد.

تفسیر و تحلیل داده‌ها: در این مرحله، داده‌ها با توجه به تجربه‌های گذشته و مدل‌های ذهنی کارکنان تحلیل می‌شوند. در Thyssenkrupp، تیم‌های بین‌واحدی برای تحلیل تغییرات بازار و اثرات آن بر ظرفیت تولید تشکیل می‌شوند و دیدگاه‌های مختلف کارکنان در تصمیم‌گیری لحاظ می‌شود.

ایجاد معنا و چارچوب مشترک: معناسازی به سازمان امکان می‌دهد تا اطلاعات پراکنده را به داستانی مشترک تبدیل کند. این داستان، هم اهداف و استراتژی‌ها را روشن می‌کند و هم کارکنان را به هماهنگی و همکاری تشویق می‌کند.

ارتباط و به اشتراک‌گذاری معنا: اطلاعات و تفسیرها باید به همه سطوح سازمان منتقل شود. Thyssenkrupp در پروژه‌های خود، جلسات هم‌اندیشی هفتگی و پلتفرم‌های دیجیتال داخلی را برای به اشتراک‌گذاری معنا و دریافت بازخورد از کارکنان استفاده می‌کند.

بازنگری و یادگیری مستمر: معناسازی فرایندی پویاست و باید همواره بازبینی شود. بازخورد مستمر از کارکنان و تحلیل نتایج تصمیمات، موجب بهبود چارچوب‌های معناسازی می‌شود.

مصادیق صنعتی و کاربردی

یک نمونه عملی در صنایع فولاد، پروژه یکپارچه‌سازی خطوط تولید Thyssenkrupp در آلمان است. در این پروژه، با ورود فناوری‌های جدید و کاهش نیروی انسانی، داده‌های متناقض و نگرانی‌های کارکنان درباره امنیت شغلی و استانداردهای کیفیت افزایش یافت. مدیریت با استفاده از فرایند معناسازی سازمانی، ابتدا نگرانی‌ها و داده‌های فنی را جمع‌آوری کرد، سپس تحلیل میان‌بخشی انجام داد و با ایجاد یک چارچوب مشترک، هم اهداف بهره‌وری و هم نگرانی‌های کارکنان را در برنامه تغییر ادغام کرد. نتیجه، افزایش پذیرش تغییر و کاهش مقاومت کارکنان بود.

در ArcelorMittal، پروژه‌های توسعه بازار در اروپا نیز به معناسازی سازمانی متکی بود. با پیچیدگی‌های محیطی و تغییرات سریع تقاضای بازار، تیم‌های بین‌واحدی با هدف ایجاد دیدگاه مشترک درباره روندهای بازار و راهبردهای عملی تشکیل شد. اطلاعات از واحدهای تولید، فروش، و تحقیق و توسعه جمع‌آوری و در جلسات مشترک تفسیر شد تا تصمیمات هماهنگ و مبتنی بر داده اتخاذ شود.

در شرکت شل (Shell)، فرایند معناسازی سازمانی در مواجهه با بحران‌های زیست‌محیطی و تغییرات بازار نفت و گاز نقش کلیدی دارد. برای مثال، هنگام تغییرات سریع در قیمت جهانی نفت و فشارهای اجتماعی برای کاهش انتشار کربن، شل با ایجاد تیم‌های میان‌بخشی شامل واحدهای عملیاتی، مالی و محیط‌زیست، اطلاعات پراکنده و داده‌های محیطی را جمع‌آوری و تحلیل کرد. سپس این داده‌ها در جلسات مشترک با مدیران ارشد و کارکنان به چارچوب‌های قابل‌فهم تبدیل شد تا تصمیمات راهبردی همسو با اهداف محیط‌زیستی و مالی اتخاذ شود. این فرایند نه‌تنها موجب شد کارکنان درک روشنی از وضعیت سازمان و دلایل تصمیمات مدیریتی داشته باشند، بلکه پذیرش تغییر و همکاری میان بخش‌ها نیز افزایش یافت. معناسازی سازمانی در شل نمونه‌ای روشن از چگونگی هماهنگی اهداف سازمانی و نیازهای کارکنان در محیط‌های صنعتی و پیچیده است و نشان می‌دهد که ایجاد معنا و شفافیت، کلید موفقیت سازمان در شرایط ارابه‌ام و متغیر است.

نتیجه‌گیری

معناسازی سازمانی یک فرایند حیاتی برای سازمان‌های بزرگ است که با محیط پیچیده و پر از تغییر مواجه‌اند. این فرایند نه‌تنها تصمیم‌گیری راهبردی را ممکن می‌کند، بلکه به کارکنان کمک می‌کند تا درک مشترک از اهداف و مسیر سازمان داشته باشند و احساس مشارکت و ارزشمندی کنند. صنایع فولادی اروپا نشان می‌دهند که معناسازی سازمانی، کلید موفقیت در مواجهه با تغییر، کاهش مقاومت و ارتقای هماهنگی در سطح سازمان است.

منابع:

Weick, K. E. (1995). Sensemaking in Organizations. Sage Publications.

Maitlis, S., & Christianson, M. (2014). Sensemaking in Organizations: Taking Stock and Moving Forward. Academy of Management Annals, 8(1), 57-125.

Thyssenkrupp AG. (2022). Corporate Sustainability and Innovation Reports.

ArcelorMittal. (2021). Annual Report: Strategy and Operational Excellence.

Brown, A. D., Colville, I., & Pye, A. (2015). Making Sense of Sensemaking in Organizations. Human Relations, 68(9), 1395-1413.

 

دیدگاهتان را بنویسید